داستان ایرانی
برگی از نوشته - 3 - به سلامتی همۀ پدرها و مادران
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 06 خرداد 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 5008
مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری! مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو، دلواپسی! مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری! مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد! مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
شیخ صنعان - فریدالدین عطار نیشابوری
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 21 ارديبهشت 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 7326
سرگذشت شیخ صنعان برای اولین بار در ادبیات ایران در منطق الطیر شیخ فریدالدین عطار نیشابوری آمده و آن طویل ترین و دلآویزترین داستانی است كه در آن كتاب سروده شده است .راجع به اصل و ریشه این داستان اطلاع درستی در دست نداریم و درست معلوم نشده كه شیخ عطار از چه منبعی در نظم این قصه الهام گرفته است.
مدیر مدرسه
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 20 ارديبهشت 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 5653
از درکه وارد شدم سیگارم دستم بود زورم آمد سلام کنم.همین طوری دنگم گرفته بود قد باشم. رییس فرهنگ که اجازه نشستن داد، نگاهش لحظه ای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که می نوشت، تمام کرد ومی خواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بودم.
از یک دختربچه بدجوری کتک خوردم!
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 18 ارديبهشت 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 4728
امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! اگه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه ...
دارالمجانین 4 - سید محمد علی جمالزاده
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 09 ارديبهشت 1391
- نوشته شده توسط مهدی شمسایی
- بازدید: 5992
«الحق كه بهار طهران بی نهایت دلكش و زیباست ولی افسوس كه مثل همه چیزهای زیبا و دلكش عمرش به غایت كوتاه است. پرده برافكنده جلوه ای می كند و دلها را ربوده از نو پرده نشین می شود. حالا كه دستم از دامنش كوتاه شده قدرش را می فهم و حسرتش را می خورم.
دارالمجانین 3 - سید محمد علی جمالزاده
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 09 ارديبهشت 1391
- نوشته شده توسط مهدی شمسایی
- بازدید: 5362
این اشعار را چند بار پی در پی خواندم و پیش خود گفتم از این قرار این عقلی كه اینقدر تعریفش را می كردند جز كارخانـﮥ غم و غصه سازی و دستگاه شیطانی وهم و ظن و وسوسه چیز دیگری نیست و در موضوع این نكتـﮥ باریك و معنی بغرنج در آن عالم شبانگاهی و تجرد زمانی دراز تفكر كردم ولی عاقبت فكرم به جائی نرسید و ناگهان جمله هائی از كتاب قابوسنامه به خاطرم آمد در باب آداب «جوانمرد پیشگی» كه در مدرسه از بر كرده بودیم و هنوز در خاطرم مانده بود.