داستان ایرانی
انسانیت، ساده یا پیچیده!
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 19 تیر 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 4287
چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها افراد زیادی اونجا نبودن 3نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا 60-70 سالشون بود.
داستان امروز - دولت آبادی - محمود دولت آبادی
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 18 تیر 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 4937
مردی که در کوچه می رفت هنوز به صرافت نیفتاده بود به یاد بیاورد که سیزده سالی می گذرد که او به چهرهی خودش درآینه نگاه نکرده است. همچنین دلیلی نمیدید به یاد بیاورد که زمانی در همین حدود میگذرد که او خندیدن خود را حس نکرده است.
حفره - قاضی ربیحاوی
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 18 تیر 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 7424
چرا هیچكس نمی داند كه من شهید شده ام؟ در حالی كه شهید شده ام. به شهادت رسیده ام. به لقاالله پیوسته ام. می پیوندم.
فارسی شکر است
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 18 تیر 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 6439
هیچ جای دنیا تر و خشک را مثل ایران با هم نمیسوزانند. پس از پنج سال در به دری و خون جگری هنوز چشمم از بالای صفحهی کشتی به خاک پاک ایران نیفتاده بود که آواز گیلکی کرجی بانهای انزلی به گوشم رسید که «بالام جان، بالام جان» خوانان مثل مورچههایی که دور ملخ مردهای را بگیرند دور کشتی را گرفته و بلای جان مسافرین شدند و ریش هر مسافری به چنگ چند پاروزن و کرجی بان و حمال افتاد.
بازنشستگی - محمد محمدعلی
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 18 تیر 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 4854
بدم نمیآمد مرغدانی و باغی را که به تازگی اجاره کرده بود، ببینم. گاهی که به خواهش همسایهها، مرغ پرکنده میآورد، مینشست و از تجهیزات مرغدانی و محوطهی اطرافش تعریف میکرد. میگفت: چه درختهای میوهای ... چه باغ باصفایی! عینهو بهشت برین ...
لیلا - هوشنگ مرادی کرمانی
- توضیحات
- دسته: داستان ایرانی
- منتشر شده در 18 تیر 1391
- نوشته شده توسط Administrator
- بازدید: 4738
مادر لیلا، روزها، لیلا را میگذاشت پیش همسایه و میرفت سر کار. او توی کارگاه خیاطی کار میکرد. لیلا با دختر همسایه بازی میکرد. اسم دختر همسایه مریم بود.