جمعه, 14ام تیر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی داستان ایرانی

داستان ایرانی

اصالت ذاتی بهتر است یا تربیت خانوادگی؟

در تاریخ آمده است، برسم قدیم روزی شاه عباس کبیر دراصفهان بخدمت عالم زمانه "شیخ بهائی" رسید پس ازسلام و احوال پرسی ازشیخ پرسید:

قصّه‌های شیرین ایرانی مرزبان‌نامه - بزرگــمهر وزیــر

پادشاهی بود جوان و خوش‌گذران. او هر شب با درباریان جشن می‌گرفت و تا دیروقت بیدار می‌ماند. صبح‌ها هم دیر از خواب بیدار می‌شد و خسته و بی‌حوصله به قصر می‌آمد.

قصه‌های مثنوی - رفتن گرگ و روباه در خدمت جناب شیر به شکار

شیر و گرگ و روباه را در یک گروه قرار داده تا به صحرا بروند و به پشتیبانی یکدیگر صیدهای بسیار و شِگَرف به چنگ آورند.

چه كشكی، چه پشمی

از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.

قصّه‌های شیرین ایرانی مرزبان‌نامه - غـــولِ چـاه

مردی بود مسافر. از این شهر به آن شهر و از این ده به آن ده می‌رفت. روزی از کنار دهی عبور می‌کرد. چند تا بچّه سر چاهی سر و صدا راه انداخته بودند. به طرف بچّه‌ها رفت. بچّه‌ها مُشت مُشت سنگ توی چاه می‌انداختند. مرد را که دیدند، پا به فرار گذاشتند.

آشنایی با مولانا و مثنوی - قصه‌های مثنوی - قصۀ آبگیر و صیادان و آن سه ماهی

ای عزیز حضرت مولانا در اینجا قصه‌ای را به نقل از کتاب «کلیله و دمنه» می‌آورد که یکی از متون هندی ست و به فارسی ترجمه شده است.‏

در همین زمینه