جمعه, 14ام تیر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی ادبیات

ادبیات

صورت (فرم) چیست؟ - نوشتاری از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

از کهن‌ترین روزگاری که تاریخ فلسفه نشان می‌دهد، همیشه مسألهٔ «فرم» با چشم‌اندازهای گوناگون و در تقابل‌های مختلف، مورد توجه فلاسفه بوده است. اصطلاحات جوهر و صورت و ماده  و صورت همیشه در مرکز گفتگوهای صاحب‌نظران بوده است. جوهر آن بخش از ماهیت شیء است که شیء هرگونه دگرگونی بپذیرد، آن جانب وجودی‌اش همچنان باقی است.

اشارات قرآنی در شعر حافظ

اشاره‌ای تلمیحی به آیهٔ 149 سورهٔ بقره دارد که می‌فرماید: «... استَعینُو بالصّبرِ والصّلوةِ» (یاری جوئید به صبر و نماز) و «إنّ الله مَعَ الصّابرینَ» (به درستی که خدا با شکیبایان است).

طنز حافظ - دکتر محمدرضا شفيعى کدکنى

شايد مقالات و کتابهاى بسيارى در بابِ طنزِ حافظ نوشته شده باشد و من‏در اين لحظه به هيچ کدام از آن مقالات يا کتب احتمالى کارى ندارم. من در اين‏يادداشت بر اساس تعريفى که خودم از طنز دارم، اين مسأله را بررسى مى‏کنم و معتقدم که تا اين لحظه تعريفى جامع‏تر و دقيق‏تر از اين تعريف، در باب طنز، در هيچ زبانى نيافته‏ام. بر اساس اين تعريف، طنز عبارت است از: «تصويرِ هنرىِ‏ اجتماعِ نقيضَيْن و ضِدّين».

يادداشتى درباره تأثر خواجه حافظ از داستان شيخ صنعان

بدون کمترين ترديدى يکى از بهترين و دلکش‏ترين داستانهاى ادبيات فارسى و شايد عميق‏ترين و نتيجه بخش‏ترين آنها داستان شيخ صنعان و دختر ترساست. داستان شيخ صنعان را نبايد با داستانهاى مشهور ادبى ديگر نظير ليلى‏و مجنون و خسرو و شيرين و يوسف و زليخا و وامق و عذرا در يک ترازو نهاد زيرا اين‏داستانها جنبه عاشقانه و شاعرانه صرف دارد و در حالى که داستان شيخ صنعان‏با وجود بهره کافى که از لطف شاعرانه و ادبى دارد متضمّن نکات فراوان فلسفى‏و عرفانى است و اصولاً يک داستان «عرفانى» محسوب مى‏شود نه يک «داستان‏افسانه شعرى» و شايد همين جنبه عرفانى و عميق است که از تداول و اشتهارعاميانه آن مانع آمده است در حالى که داستانهاى ديگر به مناسبت سادگى وبى‏پيرايگى و جنبه شاعرانه و ادبى محض، شهرت و تداول کامل يافته‏اند.

غزلیات مولوی - دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

غزلیات شمس تبریزی، که به «دیوان شمس» و «دیوان کبیر» نیز شهرت دارد، مجموعه غزلیات مولاناست. بی‌گمان در ادب پارسی و فرهنگ اسلامی و فراتر از آن در فرهنگ بشری در هیچ مجموعه شعری به اندازه دیوان شمس حرکت و حیات و عشق نمی‌جوشد. اگر شعر را «گره‌خوردگی عاطفه و تخیل که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد» تعریف کنیم، عناصر سازنده آن عبارت خواهند بود از: عاطفه، تخیل، زبان، موسیقی، تشکل. تجلیات عاطفی شعر هر شاعری، سایه‌ای از من اوست، که خود نموداری است از سعه وجودی او و گسترشی که در عرصه فرهنگ و شناخت هستی دارد. عواطف برخی از شاعران، مثلاً شاعران درباری، از من محدود و حقیری سرچشمه می‌گیرد، و عواطف شاعران بزرگ از من متعالی؛ اما آفاق عاطفی مولانا جلال‌الدین به گستردگی ازل تا ابد، و اقالیم اندیشه او به فراخای هستی است و امور جزئی و میاندست در شعرش کمترین انعکاسی ندارد. جهان‌بینی او پوینده و نسبت به هستی و جلوه‌های آن روشن است. از این‌رو «تنوع در عین وحدت» را در سراسر جلوه‌های عاطفی شعر او می‌توان یافت.

نگاهی به تمثیل «پروانه و شمع» در اشعار عطار

مكتوب حاضر، مقاله‌ای درباره معنی تمثیل عرفانی «پروانه و شمع» در سخنان فرید‌الدین عطار است. نویسندگانی چون ابوطالب مكی و ابوحامد غزالی به داستان پروانه و سوختن او در آتش از دیدگاه اخلاقی نگاه می‌كردند. پروانه از نظر ایشان عاشق نیست، بلكه موجودی است كه از روی جهالت و طمع خود را به آتش می‌زند اما حلاج، نخستین بار داستانی خلق كرد كه در آن پروانه‌هایی برای كسب خبر و معرفت از آتش به طرف آن پرواز می‌كنند و یكی هم خود را به آتش می‌زند.

در همین زمینه