دوشنبه, 21ام مرداد

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی

زبان پژوهی

غلط املایی روی دیوار شهر

دغدغه بسیاری از کودکان دبستانی نداشتن غلط املایی است. بسیاری از بزرگسالان هم هنوز نگرانی‌های دوران کودکی‌شان را در زنگ املا به خاطر دارند و گاهی هنوز هم دچار غلط نوشتن می‌شوند.

بدبختانه، متأسّفانه، خوشبختانه

بسیاری ‌از ادبا این‌ سه ‌کلمه ‌را غلط‌ یا غیر فصیح‌ می‌شمارند و گویندگان ‌را از استعمال ‌آنها برحذر می‌دارند‌ و توصیه‌ می‌کنند که ‌به ‌جای «‌متأسفانه» ‌(‌یا‌«بدبختانه ‌») گفته ‌شود: ‌«مع‌الا‌سف»، «با‌تأسّف»، ‌«ازبخت‌بد»، «از‌بدِ‌ حادثه»، «افسوس»، ‌«دریغا»‌ و جز اینها، ‌و برای‌ «خوشبختانه» هم‌ کلمات‌ یا ترکیبات‌ دیگری ‌پیشنهاد می‌کنند. با این ‌همه، ساخت‌ و کاربرد این ‌سه ‌قید منطبق ‌با قواعد زبان‌ فارسی‌ است ‌و ایرادی ‌برآنها ‌نیست. برای‌‌ توضیح‌ مطلب، نخست  ‌باید چگونگی‌ ساختن‌ قید را از اسم ‌و صفت‌ بیان‌ کنیم.

خواندن و نوشتن

بقای فرهنگ ما و حتی وحدت ملی ما در گرو حفظ و بقای زبان فارسی است؛ و بقای زبان فارسی وابسته به این است كه این زبان بتواند به صورت یك زبان زنده در همۀ وجوه زندگی ما ایرانیان به كار رود. تصور ما از آموزش زبان فارسی و اهدافی كه از این كار در نظر داریم با مقتضیات زندگی امروز و تكالیف جدیدی كه این زندگی بر دوش این زبان می‌نهد نمی‌خواند. امروزه توانایی خواندن و نوشتن فعال (و بخصوص این دومی) فضل محسوب نمی‌شود بلكه شرط ضروری زندگی اجتماعی است. یكی از نخستین وظایف نظام آموزشی، پرورش این توانایی است و این منظور جز با تجدید نظر كلی در اهداف و ساختار دروس مربوط به زبان و ادبیات فارسی حاصل نخواهد شد.

حذف حرف اضافه

به نظر نگارنده، در فارسی فصیح و نثر دقیق، خاصه در متون علمی که نیاز به وضوح و صراحت دارد، بهتر است که در همه حال از حذف حرف اضافه خودداری شود.

«آنه» و «آنی»، پسوندهای مرکب و دوگانه (از «آن» نسبت + «ه» و «ی» نسبت)

به اسم جاندار (یا صفت جاندار به  جای اسم نشسته) یا بیجان (ذات یا معنی) با معانی: ارتباط، تعلّق، تناسب، همانندی، زمان و مکان، یکسان افزوده می‌شود، و از آن اسم یا صفت، صفت برای بیجان می‌سازد، اگر چه گاه برای جاندار نیز در فارسی به کار رفته است.

زبان فارسی ممیِّز ذیروح از غیر ذیروح

جالب توجّه و حتّی پرمعنی است که زبان فارسی داشتن روح را ملاک تمایز موجودات از یکدیگر می‌گیرد. در حقیقت اگر تمایزی میان آنها قائل است به دلیل این است که ذیروح را بر غیر‌ذیروح ترجیح می‌دهد و آن را در مرتبه‌ای بالاتر می‌نشاند، زیرا یکی چیزی دارد که نزد انسان عزیز و شریف است و دیگری آن را ندارد. به همین سبب است که جمع غیر‌ذیروح یا غیر‌جاندار را هم مفرد می‌گیرد و افراد آن را صاحب شخصیّت  مستقل نمی شناسد. نکتۀ دیگری که از نگاه زبان فارسی به واقعیّات جهان برمی‌آید این است که صِرف اینکه این زبان آنها را مانند بعضی زبانهای دیگر با تمییز میان مذکّر و مؤنّث نگاه نمی‌کند، به معنی این است که این دو جنس را برابر می‌داند و این یکسان نگریستن زبان به نرینه و مادینه هم خود در خور تأمّل است.

در همین زمینه