چهارشنبه, 09ام مرداد

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی ضرب المثل

ضرب المثل

ضرب‌المثل‌های شیرین فارسی - «آ»

داستان های پند آموز، داستان و جملات بزرگان
ضرب‌المثل گونه‌ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن‌ها نهفته است. بسیاری از این داستان‌ها از یاد رفته‏اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ بااین‌حال، در سخن به‏کار می‌رود.

آشنایی با شاهنامه 53 - دو شاهزاده در خانه مرد روستایی

داستان به آن جا رسید که شاهزادهٔ ایرانی، برای شرکت در جشن عمومی روم، به کاخ قیصر وارد شد و در گوشه‌ای نشست- پس از مراسم جشن، چنان که رسم بود - کتایون (دخترقیصر) از کاخ بیرون آمد و در میان میهمانان گردید تا یکی از پهلوانان یا اشخاص معروف را برای همسری انتخاب کند.

آش شله قلمکار

حکایت کرده‌اند که ناصرالدین شاه قاجار بنابر نذری که داشت، سالی یک روز، آن هم در فصل بهار به شهرستانک ـ از ییلاق‌های غرب تهران قدیم ـ می‌رفت. بعدها این محل به علت دوری راه، جای خود را به سرخه حصار در شرق تهران داد.

جوجه را آخر پاییز می‌شمارند!

یکی از مثل‌های شیرین فارسی که ـ بعضاً ـ در رجزخوانی‌ها و خودنمایی‌ها کاربرد دارد، این مثل معروف است: که «جوجه را آخر پاییز می‌شمارند!»

آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

«آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت» از مثل‌های بسیار معروفی است که داستانش در کتاب وزین کلیله و دمنه چنین نقل شده است: «آورده‌اند که مردی پارسا با بازرگانی ـ که روغن گوسفند و شهد می‌فروخت ـ همسایه بود.

تو را که خانه نیین است، بازی نه این است

بود و بود و بود، یکی بود و یکی نبود. در شهر اهواز مردی بود اهل شعبده‌بازی و معرکه‌گیری. خانة او با خانه ی همه فرق داشت. او که سیروس نام داشت، خانه‌اش را از نی‌های نیزار ساخته بود.

مقالات دیگر...

در همین زمینه