داستان ایرانی
مادر مهربان
- داستان ایرانی
- نمایش از جمعه, 16 دی 1390 18:52
- بازدید: 3502
برگرفته از روزنامه اطلاعات
ساعت سه بعداز نیمه شب بود که صدای تلفن پســـر را از خواب بیدار کـــرد. پشت خط، مادرش بـــود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟
مادر گفت: پسرم! 25 سال قبل، درست در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی. الان، فقط خواستم بگویم تولّدت مبارک.
پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود. تاصبح خوابش نبرد. صبح سراغ مادرش رفت، وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته در روی کیک یافت... ولی مادر دیگر دراین دنیا نبود.
فرستنده: مرتضی اقدسی