شعر
چامه درباره پارسی 2 - (سعادت پنجشیری)
- شعر
- نمایش از پنج شنبه, 12 خرداد 1390 08:08
- بازدید: 5055
دریای مست مست روان است پارسی
امواج پرغریو کیان است پارسی
ترکیبی از نوای دل وجان وتن دران
آهنگ ارغنون زبان است پارسی
پربار لفظ و زادگهٔ واژه های نو
با لهجه های تازه کران است پارسی
روشن تراز سپیده ورخشنده تر ز ماه
تابیده در جبین زمان است پارسی
در باغ عشق و وادی سرسبز معرفت
شمع حضور بزم دلان است پارسی
آزاده از تعلق و بشکسته مرزها
عطر شکوفه های لبان است پارسی
از غزنه تا به کاشغر ومروه تا خجند
آن شهریار شهر زبان است پارسی
ای همزبان خاور و همزاد آریا!
از بلخ تا به قونیه جان است پارسی
چون نوبهارعاطفه با آبشار نور
رنگین کمان الفت جان است پارسی
در التفات ملت و شهر و تمدنی
آئینه ای شکوه بیان است پارسی
روح سخای سبز بهارانه اش نگر
فارغ ز رنگ زرد خزان است پارسی
در عقل ها نه گنجد و از دیده ها کلان
چون عقل وهوش عالم جان است پارسی




