ادبیات

بایزید بسطامی و مادر

برگرفته از تارنمای گسترش زبان و ادب فارسی به نقل از تذكرة الاولیاء، فریدالدین عطار نیشابوری *

نقل است كه چون بایزید بسطامی را مادرش به دبیرستان(1) فرستاد چون به سورك لقمان رسید و به این آیت رسید: «ان اشكر لی ولو الدیك» خدا می گوید مرا خدمت كن و شكری گوی، و مادر و پدر را خدمت كن و شكر گوی، استاد معنی این آیت می گفت. بایزید كه آن را بشنید بر دل او كار كرد، لوح بنهاد و گفت: «استاد مرا دستوری (2) ده تا به خانه روم و سخنی با مادر بگویم.»
استاد دستوری داد، بایزید به خانه آمد، مادر گفت: «یا طیفور (3) به چه آمدی؟ مگر هدیه‌یی آورده‌اند و یا عذری افتاده است.» گفت «نه، كه به آیتی رسیدم كه حق می‌فرماید ما رابه خدمت خویش و خدمت تو، من در دو خانه كد خدایی (4) نتوانم كرد، یا از خدایم در خواه تا همه آن تو باشم و یا در كار خدایم كن، تا همه با وی باشم.» مادر گفت: «ای پسر تو را در كار خدای كردم و حق خویشتن به تو بخشیدم، برو و خدای را باش.»

شیخ بایزید گفت، آن كار كه بازپسین كارها می‌دانستم پیشین همه بود و آن رضای والده بود و گفت: آن چه در جمله ی ریاضت(5) و مجاهدت و غربت و خدمت می جستم در آن یافتم كه شب والده از من آب خواست، برفتم تا آب آورم. در كوزه آب نبود و بر سبو رفتم، نبود، به جوی رفتم آب آوردم. چون باز آمدم در خواب شده بود. شبی سرد بود، كوزه بر دست می‌داشتم، چون از خواب درآمد آگاه شد. آب خورد و مرا دعا كرد كه دید كوزه در دست من فسرده(6) بود گفت: «چرا از دست ننهادی.»(7) گفتم: «ترسیدم كه بیدار شوی و من حاضر نباشم.»
-------------------------------------------------
پانوشت:
1- دبیرستان: محل تعلیم، مكتب، مدرسه
2- دستوری: رخصت، اجازه دادن
3- طیفور: نام بایزید بسطامی
4- كدخدایی: پیشكاری، متصدی امر بودن
5- ریاضت: تحمل رنج برای تهذیب نفس و تربیت توأم با عبادت
6- فسرده: یخ زده بود، منجمد شده بود.
7- از دست نهادن: زمین گذاشتن، فرو گذاشتن


* تذكرة الاولیا از آثار منثور فریدالدین عطار نیشابوری در بیان مقامات و عارفان است كه مؤلف سرگذشت نود و شش تن از اولیا و مشایخ صوفیه را ذكر كرده است. در خلال كتاب حكایت های داستانی از مكارم اخلاق و حال ها و مجاهدت های صوفیه با نثری شیرین و روان نقل كرده است.