جهان ایرانی

در نشست «یک ملت، سه دولت و ضرورت یک پیوند» مطرح شد: گام نخست، فرهنگستان مشترک

 برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایران‌زمین)، شماره سوم، زمستان 1381 خورشیدی، صفحه 36 تا 37

 


شانزدهم و هفدهم شهریورماه (سنبله) 1381 خورشیدی، همایش جهانی «مسعود شناسی» از سوی وزارت خارجه‌ی افغانستان در کابل برگزار شد. برای این همایش مهمانانی هم از ایران در دو گروه دولتی و غیر دولتی دعوت شده بودند که از گروه غیر دولتی می‌توان به آقایان فریدون جنیدی، بهروز افخمی و بهرام نمازی اشاره کرد. ولی شوربختانه از مهمانان دولتی ایران با آن همه پیوندهای تاریخی و فرهنگی و یگانگی در زبان و کیش و با آن همه ادعای نزدیکی و یاری‌رسانی به برادران افغانی در کار بازسازی آن کشور، هیچ کدام به کابل نرفتند به طوری که در شروع همایش پس از خوانده شدن پیام آقای کرزای، زمانی که دکتر عبدالله، وزیر امور خارجه‌ی افغانستان پس از بیان سخنانی از نماینده‌ی ایران برای خواندن پیام محمد خاتمی، رییس‌جمهور کشورمان دعوت به عمل آورد تا به جایگاه بیاید نه از «پیام» خبری بود، نه از «سرداری» که قرار بود آن پیام را بخواند. خبرنامه‌ی «سپیده‌ی آزادی» که گزارشی از این همایش را به قلم مهندس بهرام نمازی به چاپ رسانده است اشاره می‌کند، زمانی که ورزشگاه 30 هزار نفری کابل لبریز از دوستداران احمدشاه مسعود گشت، احمد مسعود فرزند آن مرد دلیر به زبان دری سلیس مانند گویشی که در ایران مرکزی رواج دارد، سخنرانی شیوا و مؤثری کرد. لهجه‌ی او شگفتی ایرانیان را برانگیخت. معلوم شد که او حدود دو سال است که بنا به توصیه‌ و وصیت پدرش در ایران درس می‌خواند. بنا به گفته‌ و وصیت احمدشاه مسعود، پسرش احمد، همه‌ی آموزش‌های لازم را باید در ایران ببیند مگر آن که تخصصی را مایل به فراگیری باشد که آن رشته در ایران آموزش داده نشود. مهندس نمازی اشاره می‌کند زمانی که به آشیانه‌ی سیمرغ، دره‌ی پنج شیر با آن کوه‌های سر به فلک کشیده، رود پرآب و خروشان، درختان سرسبز با مردمی دلیر و شرافتمند چون دیگر افغانیان، پای نهادو آن گاه که پای آرامگاه موقت شیر پنج شیر رفت، پوشش سقف آن ساختمان استوانه‌ای شکل سفید، آرامگاه حافظ را به یادش آورد: «در این جا می‌شنویم که احمدشاه مسعود به فردوسی، مولانا جلال‌الدین و حافظ ارادتی تمام داشته است، هر شب حافظ می‌خوانده و گفته بوده است اگر در گیرودارهای جنگ کشته شوم، مرا بر روی این تپه به خاک بسپارید و مزارم را چون حافظ بنا کنید». یادش گرامی، روانش شاد و راهش پر رهرو باد.
و امّا، موضوع مجموعه‌ای از نشست‌های جنبی همایش مسعود شناسی که میان اندیشمندان افغانی، ایرانی و تاجیکی برگزار شد طرح نظریه‌ی «یک ملت، سه دولت، ضرورت ایجاد یک پیوند» بود. خبرنامه‌ی «سپیده‌ی آزادی» در گفت‌وگویی با مهندس بهرام نمازی، برآن شد تا توضیحات بیشتری را پیرامون این نظریه جویا شود، ما هم عین این گفت‌وگو را تقدیم خوانندگان افراز می‌کنیم.

 

سپیده ـ آیا هدف از «یک ملت، سه دولت و ضرورت پیوند»، پیوند میان افغانستان، ایران و تاجیکستان است؟

دقیقاً همین‌طور است. منظور از سه دولت، دولت‌های افغانستان، ایران و تاجیکستان است.

 

سپیده ـ از شما می‌خواهیم برای آگاهی بیشتر هم‌میهنان، توضیح بیشتری را در این‌باره بیان کنید؟

پیوندهای پیوسته‌ی تاریخی میان افغانستان، ایران و تاجیکستان به دوره‌هایی بس دراز می‌کشد. در آغاز فریدون بود و سه فرزند: ایرج، سلم، تور و سپس یزدانی مشترک، اهورامزدا، پیامبری مشترک، زرتشت و کتاب مشترک، اوستا، و پس از گرویدن به اسلام یزدانی داریم، الله، کتابی داریم، قرآن و پیامبری داریم محمد(ص)، زبان مشترکی داریم، فارسی یا دری یا تاجیکی، تاریخ مشترکی داریم، کیش مشترکی داریم، آیا واقعاً ما می‌توانیم بگوییم حافظ ایرانی است، خواجه عبدالله انصاری افغانی است، فردوسی ایرانی است، رودکی تاجیکی است... نه، به حقیقت بهتر است بگوییم حافظ شیرازی، سعدی شیرازی، فردوسی توسی، خواجه عبدالله انصاری هراتی، ... که در مجموع خدمتگذاران نام‌آور فرهنگ مشترکی بوده‌اند متعلق به سرزمین و فرهنگ یگانه.
برآیند سخن آن‌که یک ملت هستیم و اینک در سه ظرف یعنی سه دولت قرار داریم و اینک ضرورت یک پیوند در جهان کنونی آشکار است، و آن سخن از همکاری منطقه‌یی است. مگر یونان، ایتالیا، فرانسه، آلمان و ... با آن همه تضادها و دشمنی‌ها که دو جنگ خانمانسوز جهانی را به راه انداختند و با آن همه اختلافات در فرهنگ و مذهب، یکی پروتستان، یکی کاتولیک، یکی ارتدوکس و... یکی آلمانی زبان، یکی فرانسوی،... مگر نیامدند پارلمانی مشترک در استراسبورگ بر پا داشتند به نام پارلمان اروپا، پولی یگانه را رایج کردند به نام یورو، مرزها و ضرورت گرفتن روادید بین مردم خود را حذف کردند، به دنبال آن هستند که کالاها در بازارها قیمت یکسان یابند و به دنبال آن هستند که ارتشی مشترک داشته باشند.
پس ما یک ملت هستیم در قالب سه دولت با این همه مشترکات که بر شمردیم، حق این‌که بخواهیم منطقی عمل کنیم و یک پیوند داشته باشیم را نداریم؟ آیا چیزی به گزاف خواسته‌ایم؟ این پیوند هیچ‌گونه زیانی را متوجه دولت‌ها نساخته بلکه با حفظ حاکمیت آنها یک اتحادیه‌ی مشترک برپا خواهد شد و موجب شکوفایی، باروری و بالندگی این ملت یگانه خواهد شد.

 

سپیده ـ دیدگاه هم‌میهنان افغانی و تاجیکیِ شرکت‌کننده در این گفت‌وگوها پیرامون «یک ملت، سه دولت و ضرورت یک پیوند» چه بود؟

پس از طرح این نظریه در آغاز موجب اندکی شگفتی و سپس سراسر تأیید و استقبال از سوی هم‌میهنان افغانی و تاجیکی شرکت‌کننده در نشست بود، چرا که آنها سال‌هاست که  انتظار و آرزوی چنین اتحادی را دارند و به واقع پیدایی این اتحاد، به بارنشستن یک نیاز ملی و خواست تاریخی یک ملت است.

 

سپیده ـ برای شفاف شدن موضوع این پرسش را مطرح می‌کنیم که وضعیت حکومت‌های آنها چه خواهد شد، آیا در این پیوند، حکومت‌های آنها تبدیل به یک حکومت خواهد شد یا خیر؟

نه، اصل بر سر وجود دولت‌ها و حاکمیت دولت‌هاست، یعنی هر سه دولت وجود دارند، منتها در قالب یک اتحادیه، یک پیوند. همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردم آیا اتحادیه‌ی اروپا به عنوان یک الگوی امتحان شده و موفق، حاکمیت فرانسه، حاکمیت دولت آلمان و دیگر اندام‌های آن اتحادیه را از بین برده و آیا استقلال آنها را مورد تهدید قرار داده است؟ حتا می‌بینیم که بسیار قدرتمندتر ظاهر می‌شوند. در پیوند افغانستان، ایران و تاجیکستان هر سه دولت باقی می‌مانند در قالب یک اتحادیه.

 

سپیده ـ آیا این پیوند و اتحادیه‌ی شکل گرفته از آن، منحصر به همین سه دولت است یا دیگر دولت‌ها را هم در بر می‌گیرد؟

در حال حاضر فقط شامل این سه دولت می‌شود. با این سه دولت شروع می‌شود، چرا که آماده‌ترین‌ها هستند. هر دولت دیگری که بتواند پیوند‌های تاریخی، زبانی، آیینی و مذهبی با این اتحادیه داشته باشد، می‌تواند در این اتحادیه شرکت داشته باشد و عضو این اتحادیه باشد.

 

سپیده ـ آیا پیوند نباید میان باشندگان این سه کشور به‌وجود بیاید؟

در اصل بین باشندگان این سه دولت باید باشد که هست. وقتی آنها را در قالب یک ملت دیدیم، پس روح و اشتیاق همکاری و پیوند وجود دارد. ولی کار عمده بستگی به هوشمندی، کارایی و مدیریت دولت‌های این سه کشور دارد و این نقش بزرگ را دولت‌ها باید اجرا کنند. مهم استقلال این خواست تاریخی و نیاز ملی از سوی ملت به سه دولت است.

 

سپیده ـ از کجا می‌توان این اتحادیه و این همکاری را آغاز کرد؟

ساده‌ترین و اساسی‌ترین کار، همکاری فرهنگستانی این سه کشور است. ببینید، هر سه در اصل دارای یک زبان هستیم ولی سال‌ها جدایی بین ما و افغانستان و چند دهه سلطه‌ی روس‌ها بر تاجیکان، آسیب‌هایی را به زبان مشترکمان رسانده است. همکاری فرهنگستانی و یا حتا چه بهتر است وجود یک فرهنگستان مشترک که بتواند واژه‌سازی بکند و واژه‌ها را رواج بدهد و این ساده‌ترین کار و گام اول می‌تواند باشد. این کار یعنی محکم‌تر و استوار کردن پیوند زبانی. دو دهه جنگ و آوارگی در افغانستان و دور بودن آنها از آموزش و از آن طرف چند دهه حضور روسیه در تاجیکستان، با تلاشی که می‌کردند تا فرهنگ روسی را بر تاجیکان غالب کنند. البته تا حدودی هم موفق شدند، و تغییر خط فارسی به سیریلیک، به طوری که در این زمان هم‌وطنان باسواد تاجیکی که فارسی را سخن می‌گویند، نمی‌توانند فارسی بنویسند، بلکه گفتار تاجیکی خود را به خط سیریلیک می‌نویسند، در این زمان در استفاده از کتاب‌های قدیمی و میراث فرهنگی پدران و نیاکانشان بازمانده‌اند. به گمان من بعد از فرهنگستان، یکسان کردن تدریس و یکسان کردن کتاب‌هایی که در دوره‌ی دبستان تدریس می‌شود، می‌تواند راهکاری باشد که این زبان مشترک هم‌چنان مشترک و زنده و به‌روز  و یکسان در میان همه‌ی بخش‌ها بماند. به طور کلی یعنی کارشناسان آموزش و پرورش سه بخش بنشینند و یک کتاب واحد برای آموزش زبان فارسی در سطح دبستان، برای آموزش همه‌ی فرزندان این ملت کهن بنویسند. سپس می‌توان در برپایی بازار مشترک، اقتصاد هم‌آهنگ، واحد پول یکسان و ...  به نوعی یگانگی هم‌چون اتحادیه‌ی اروپایی برسیم.

 

سپیده ـ با سپاس فراوان از گفتاری که برای آگاهی فرزندان این کهن ‌بوم‌وبر بیان نمودید و امیدواریم که این موضوع به طور جدی از سوی اندیشمندان، مردمان و دولت‌های سه کشور افغانستان، ایران و تاجیکستان پی‌گیری شود و روزی را ببینیم که این پیوند، حقیقت یابد.


دارالامان (قصر امان الله خان) - افغانستان