خبرگزاری میراث فرهنگی_ گردشگری_ شهرستان مرودشت واقع در 55 کیلومتری شمال شرق شیراز دارای آثار باستانی و طبیعی فراوانی است. تعدادی از آثار این منطقه از شهرت جهانی برخوردار هستند.
75% - تسوق أونلاين في السعودية مع خصم 25 , أحذية ازياء رياضية الجري للرجال , adidas copa mundials in color today schedule 2016 , نمشي | Nike Dunk Low Pro SB 304292 - 102 White Black Trail End Brown Sneakers – Ietp - nike sb mogan mid 2 white laces for sale in ohio
آثار باستانی این شهرستان در کنار جاذبههای طبیعی باعث شده تا این منطقه به یکی از پر بینندهترین مناطق گردشگری ایران تبدیل شود.
تخت جمشید در 10 کیلومتری شمال شرق مرودشت قرار دارد.
این محوطه بقدری معروف است که نیازی به معرفی ندارد. اما در این منطقه آثار پر اهمیتی بین دو کوه مهر و نقش رستم قرار دارد که با وجود اهمیت و جاذبه فراوان کمتر شناخته شده اند.
نقش رستم:
در شش کیلومتری شمال تختجمشید و بر پوزه کوه نقش رستم، محوطه باستانی با یادمانهای فراوانی وجود دارد که به محوطه نقش رستم معروف است. این محوطه که در برگیرنده آثاری از دوره ایلامی (هزاره دوم پیش از میلاد) تا سدههای میانی اسلامی است، نام خود را از یک نقش برجسته بزرگ مربوط به شاپور یکم ساسانی اخذ کرده است.
سرزمین فارس پیش از درآمدن آریاییان جزو کنفدراسیون ایلام بوده است.
این کنفدراسیون متشکل از چند بخش بوده است که دو بخش آن مهمتر بوده و تا پایان حکومت ایلام باقی ماند.
این دو بخش عبارت بودند از خوزستان و فارس. به عبارت بهتر ایلامیان که ساکنان بومی و اولیه این سرزمین ها بودند کشورشان را بر حسب جغرافیایی موجود به دو بخش تقسیم کرده بودند. یکی مناطق مرتفع بود که فارس قسمت اصلی آن را تشکیل میداد. مرکز مناطق مرتفع، شهر باستانی انشان بود.
به این شهر در کهنترین متون سومری نیز اشاره شده و بنابراین از هزاره سوم قبل از میلاد مسیح شناخته شده بود. این شهر گسترهای نزدیک به 200 هکتار داشت و هم اکنون بقایای آن در منطقه بیضای فارس به نام تل بیضا نامبردار است.
به این ترتیب درمییابیم که انشان پایتخت مناطق مرتفع ایلامی نشین نیز بوده است. در آن سو و در سرزمین های پست خوزستان نیز ایلامیان بسیاری میزیستند. مرکز این قسمت نیز شهر شوش بود. به همین دلیل بسیاری از شاهان ایلامی برای معرفی خود، همواره از لقب پرطمطراق شاه شوش و انشان سود میبردند.
این روند با ورود گروههای قومی-نژدای جدیدی به نام آریاییان تغییر کرد. در حدود 700 پیش از میلاد شاخهای از آریاییان به نام پارسها در این منطقه سکنی گزیدند.
با استقرار و تثبیت پارسها در فارس آرام آرام کنترل فارس از دست ایلامیان خارج شد. درست به همین دلیل آخرین شاهان ایلامی دیگر از لقب شاه انشان استفاده نمیکردند. آنها به این بسنده کردند که خود را شاه شوش بنامند.
آنچنان که گذشت ایلامیان بیش از دو هزاره در این منطقه سکونت داشتند و آثاری را از خود به یادگار گذاشتندهاند. یكی از آثار آنان نقش برجستهای بوده كه بر سینه كوه نقش رستم تراشیده بودهاند.از نقش ایلامی مورد بحث آثار کمی باقی مانده است. آنچه باقی مانده را میتوان از یک نقش برجسته مشابه دیگر ایلامی كه در گورانگون ممسنی به یادگار مانده، تا اندازه ای باز شناخت.
حجاری ایلامی نقش رستم در مجلسی مستطیل شكل به درازای 7 متر و بلندی 5/2 متر تراشیده شده بود و در اصل یك ایزد و ایزد بانوی ایلامی را نشان میداده است كه به حالت نیمرخ رو به سوی چپ بر تختی مزین به نقوش مار نشسته بودهاند، و گروهی برایشان نیاز میآوردهاند و یا نیایششان میكردهاند.
هنوز نقش مارها را به خوبی میتوان دید، و قسمتی از پیكرهای دو اورنگ نشین (ایزد و ایزد بانو) نیز قابل تشخیص است.
در دست راست مجلس و پشت سر تخت ایزد، مردی با ریش و موی انبوه که دستها را به حالت احترام به سینه گذارده و رو به خدا ایستاده است، دیده میشود.
كلاه وی گرد است و با بندی بسته شده و قسمت پیشین آن جلو آمده، و چون نقابی بالای پیشانی سایه انداخته است؛ ردایش بلند است و تا پاشنه پا میرسد و گویا حاشیه مزین داشته است. قرائنی در دست است كه میرساند وی یك پادشاه ایلامی بوده است كه به پرستش ایزد و ایزد بانوی ایلامی مشغول بوده است.
كمی دورتر، در سوی چپ تخت دوم، اثری از یك شخص دیگر دیده می شود كه دامن زنگوله مانند پوشیده است و احتمالا یكی از پرستندگان بوده است.
بقیه نقش محو شده، تنها در سمت چپ مجلس، سر و نیم تنه یك نفر دیگر مشخص است. وی تاجی كنگره دار بر سر نهاده و رو به طرف راست یعنی مقابل اورنگ نشینان و مرد ایستاده دارد. با مطالعه اندازه نقشها میتوان فهمید كه شخص تاجدار، روی تختی نشسته بوده است. هویت وی معلوم نیست، اما چون بی ریش است و رخسارهای ظریف دارد، او را یك ملكه میدانند كه روبروی همانند و شوهر خود نقش شده است.
در مورد تاریخ این نقش عقاید مختلفی ابراز شده است. هرتسفلد نخستین کاوشگر تخت جمشید و نقش رستم و گروهی به پیروی از وی قدمت آن را به 4000 سال پیش می رسانیدند. لیكن تاج كنگره دار ملكه و كلاه نوك تیز و جلو آمده پادشاه ایلامی را از نقوشی می شناسیم كه تاریخشان حدود 800 تا 600 پیش از میلاد است. از سوی دیگر، دو اورنگ نشین و بویژه تخت ماردار آنان همانند نقوش گورانگون بوده كه به حدود 1200 پیش از میلاد تخمین زده شده است. بنابراین گمان می رود كه حجاری ایلامی نقش رستم در دوره كنده شده: یكی از اواخر هزاره دوم پیش از میلاد (دو اورنگ نشینی كه در میان نقش اند)، و دیگری در حدود 700 پیش از میلاد (شاه و ملكهای كه در دو سوی نقش اند).
علت كندن این نقش بر سینه كوه نقش رستم مشخص نیست. چون در اینجا منبع و جوی آبی بوده است و راهی از پای كوه می گذشته، می توان پذیرفت آن پادشاه ایلامی كه این نقش را به یادگار گذاشته، می خواسته رهگذران و آیندگان مقام وی و دین داریش را نیك بدانند. همچنین قرار گرفتن این مکان بر سر راه انشان پایتخت مناطق مرتفع ایلامیان نیز می توانسته در ایجاد نقش موثر باشد. این نقش برجسته از دو جهت آسیب دیده است: یکی عوامل طبیعی است که باعث فرسایش نقش شده است و دیگری عواملی انسانی. توضیح اینکه در دوره ساسانی این نقش برجسته را پاک کردند تا نقشی دیگر بجای آن بتراشند. این اقدام در دوره بهرام دوم ساسانی اتفاق افتاده است.
هم اکنون نقش بهرام دوم و درباریانش به جای این نقش برجسته ایلامی دیده می شود. اما ساسانیان همه نقش را از بین نبرده اند. به همین دلیل و هم آنگونه که در بالا ذکر شد در سمت راست، چپ و پایین نقش بهرام دوم، آثاری از نقش برجسته ایلامی دیده می شود.